آیا نفوذ ناتو می‌تواند با قدرت روسیه برابری کند

سیاست همسایگی در چشم غولی به نام روسیه

رسانه MARADA.IR در پی تنش در روابط روسیه با دولت آذربایجان، یادداشتی از چرایی عدم اعتماد روسیه به همسایه های بی‌قرار خود منتشر می نماید.

گزارش دیدبان انقلاب؛ به نقل از مدیر اتاق فکر والدای مسکو: آذربایجان (باکو) بار دیگر به حالت «همسایه بی‌قرار» روی آورده است و این واقعیتی پایدار را به ما یادآوری می‌کند: کشورهایی که در حوزه نفوذ روسیه زندگی می‌کنند، همیشه از روسیه می‌ترسند. روابط ما با همسایگان پس از فروپاشی شوروی همچنان به صورت دوره‌ای با سوءتفاهم‌ها خدشه‌دار خواهد شد، همانطور که امروز با باکو اتفاق می‌افتد.

مرزهای روسیه، به استثنای مرز ما با یکی از دوستانه‌ترین قدرت‌های بزرگ دوران مدرن – چین – تا حد زیادی شفاف و نفوذپذیر باقی مانده‌اند. در تمام مرزهای دیگر، میراث امپراتوری همچنان پابرجاست و تمایز کامل بین سیاست داخلی و خارجی را بی‌معنی می‌کند.

 

چه به شکل حضور نظامی، تعهدات متحدانه، پیوندهای فرهنگی و زبانی یا وابستگی محض در سیاست خارجی، همسایگان روسیه – از کشورهای بالتیک گرفته تا لهستان و فنلاند – همچنان در حوزه نفوذ این کشور باقی می‌مانند. این روابط محصول قرن‌ها تاریخ است. مهم نیست که آنها چگونه برای فرار تلاش می‌کنند، به ندرت موفق می‌شوند و حتی اگر موفق شوند، روسیه همچنان جایگاه اصلی را در تخیل آنها اشغال می‌کند.

 

کشورهای بالتیک و فنلاند خود را از روسیه جدا کرده‌اند، اما واقعاً نمی‌توانند بدون فکر کردن به آن زندگی کنند. هیچ چیز در اصل تغییر نمی‌کند. این پیامد اجتناب‌ناپذیر پیوندهای تاریخی است و اگرچه ممکن است مشکل و اضطراب ایجاد کند، اما امری بدیهی است.

 

متأسفانه، ترس واکنش طبیعی است. ما باید درک کنیم که همسایگان روسیه همیشه از آن می‌ترسند و این ترس را نمی‌توان از بین برد. بلکه باید آن را از طریق سیاست‌های واقع‌بینانه در نظر گرفت و مدیریت کرد. حتی در جایی که روابط پایدار به نظر می‌رسد، مانند جمهوری‌های آسیای مرکزی، ترس از نیات روسیه همچنان پابرجاست.

 

چند سال پیش، در اوج همه‌گیری، من مصاحبه‌های عمیقی در تقریباً تمام کشورهای شوروی سابق (به استثنای اوکراین و ترکمنستان) انجام دادم. در میان چهره‌های سیاسی و دانشگاهی، حتی باهوش‌ترین آنها، نگرانی در مورد روسیه، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، کاملاً محسوس بود.

 

روسیه می‌داند که حل اختلافات منطقه‌ای با توسل به زور معمولاً خلاف منافع خودش است. اما نمی‌تواند فرض کند که همسایگانش نیز مسکو را به همین شکل می‌بینند. سایر کشورها ناگزیر روسیه را بر اساس تاریخ، وسعت و قدرتش قضاوت می‌کنند – و یک قدرت بزرگ همیشه می‌تواند با راه‌حل‌های ساده وسوسه شود.

 

در محیط جهانی بی‌ثبات امروز، اعتماد به آینده امتیازی است که تعداد بسیار کمی از آن برخوردارند. کشورهایی مانند روسیه، ایالات متحده آمریکا، چین یا هند، به لطف قدرتشان، می‌توانند مطمئن باشند. برخی دیگر، مانند ایسلند یا لیختن‌اشتاین، آنقدر کوچک هستند که نمی‌توان آنها را شمرد. حتی لوکزامبورگ کوچک هم باید به آلمان و فرانسه نگاه کند. قوانین بین‌المللی هیچ تضمین واقعی نیست. قدرت‌های نظامی بزرگ، از جمله روسیه، تضمین‌های امنیتی نامحدودی به کشورهای همسایه خود نمی‌دهند.

 

جغرافیا دومین عامل کلیدی است. موقعیت یک کشور روی نقشه، سرنوشت و سیاست خارجی آن را شکل می‌دهد. ساده‌لوحانه است که بگوییم روسیه باید با همسایگانش همانطور رفتار کند که ایالات متحده با مکزیک یا کانادا رفتار می‌کند. همسایگان آمریکا عملاً در جزیره‌ای دور از درگیری‌های اصلی جهان گیر افتاده‌اند. آنها نمی‌توانند در اختلاف با قوی‌ترین قدرت روی زمین، از جای دیگری کمک بگیرند، بنابراین محتاط باقی می‌مانند.

 

در مقابل، همسایگان روسیه از بسیاری جهات مرزهای باز و فرصت‌های مداومی برای محافظت از مواضع خود دارند. طبیعی است که آنها برای آرام کردن ترس‌های خود به دنبال دوستانی در جاهای دیگر باشند. به همین دلیل است که ترکیه در قفقاز جنوبی و به طور محتاطانه‌تر، در آسیای مرکزی فعال است. جمهوری‌های شوروی سابق، مشارکت با ترکیه را به عنوان یک تضمین می‌دانند، اگرچه هیچ کس واقعاً معتقد نیست که آنکارا می‌تواند با نفوذ روسیه برابری کند. ترکیه فاقد ابزارهای مالی و استقلال استراتژیک برای جایگزینی روسیه است. اما نزدیکی آنکارا به مسکو، اهرم مفیدی در تعامل با مسکو است – همانطور که برخی از جمهوری‌های شوروی سابق از تعامل با بریکس برای مذاکره با غرب استفاده می‌کنند.

 

این امر شبکه‌ای متراکم و پیچیده از روابط ایجاد می‌کند که در آن دیپلمات‌ها باید بخش عمده‌ای از کارهای سنگین را انجام دهند. هیچ چیز ساده یا آسان نیست.

 

برای روسیه، جغرافیای مشترک و پیوندهای عمیق تاریخی به این معنی است که نمی‌تواند همسایگان خود را مانند سایر کشورهای کره زمین ببیند. مرزهای قاره‌ای را نمی‌توان نفوذناپذیر کرد، مگر اینکه کشوری مانند چین یا کره شمالی کنترل‌های داخلی مستحکمی داشته باشد. سایر همسایگان روسیه اینگونه ساخته نشده‌اند. آنها صرف نظر از تنش‌های دوره‌ای، ترجیح می‌دهند با روسیه روابط باز داشته باشند.

 

هویت خود روسیه نیز مانع از جدایی کامل از همسایگان شوروی سابق خود می‌شود. روسیه یک جامعه چند قومیتی و چند مذهبی است. وحدت آن بر اساس همکاری بین گروه‌های مختلف بنا شده است، نه بر اساس طرد و حذف سختگیرانه. مرزبندی سفت و سخت با همسایگان ناگزیر منجر به تلاش برای ترسیم مرزها در داخل خود روسیه خواهد شد – مسیری خطرناک برای کشوری که گروه قومی اصلی آن باید در جهانی پر از تهدید، یکپارچه و امن باقی بماند.

 

از نظر تاریخی، حاکمان روسیه از قرن پانزدهم به بعد، افرادی از اردوی طلایی – دشمنان سابق خود – را برای تقویت نیروی انسانی در سرزمینی با منابع فقیر و شرایط سخت استخدام می‌کردند. این سنت عملگرایانه امروز نیز ادامه دارد. روسیه نمی‌تواند خود را از مهاجرانی که از قرن‌ها تاریخ مشترک رشد کرده‌اند، جدا کند. نظارت بر آنها وظیفه نیروهای انتظامی است، اما هیچ حصاری نمی‌تواند این میراث را تغییر دهد.

 

این توضیح می‌دهد که چرا روابط روسیه با همسایگانش همیشه با نگرانی همراه خواهد بود. این اتفاق امروز با آذربایجان در حال رخ دادن است و در جاهای دیگر نیز تکرار خواهد شد. صبر روسیه بی‌نهایت نیست، اما سیاست‌مداری آن پایدار است و ریشه در درک واقع‌بینانه از تاریخ، جغرافیا و جایگاه آن در جهان مدرن دارد.

 

قدرت‌های بزرگ باید ترس‌های همسایگان خود را درک کنند، اما تسلیم آنها نشوند. روسیه نه باید نفوذ خود را رها کند و نه انتظار داشته باشد که به خاطر آن دوست داشته شود. در عوض، باید پیامدهای اندازه و قدرت خود را مدیریت کند و ترس همسایگان را به عنوان بخشی از بهای غول بودن خود تلقی کند.

 

این وظیفه‌ای است که پیش روی دیپلماسی روسیه قرار دارد – و آزمونی برای توانایی آن در ایجاد تعادل بین قدرت و مسئولیت در جهانی که بیش از پیش بی‌ثبات است.

 

 

بیشتر بدانید:  

 

 

کریدور شمال ـ جنوب؛‌ رگ حیاتی حمل و نقل / ایران حلقه تجارت بین آسیا و اروپا

 

 

پیش بینی پایان اوکراین در جنگ با روسیه

 

 

عبور عمدی علی اف از خطوط قرمز ایران / دست آغشته به خون الهام علی اف در شاهچراغ